رمان غرور و تعصب داستان زندگی یک خانواده در قرن نوزدهم است که با آمدن دو نجیب زاده در همسایگی آن ها زندگی آنها متحول می شود. در ادامه با ما همراه باشید تا از جزییات این کتاب بیشتر بدانید.
در رمان غرور و تعصب داستان پیرامون خانواده بنت شکل میگیرد که پنج دختر دارند.
با آمدن دو مرد جوان ثروتمند با نام آقای بینگلی و دوستش آقای دارسی به همسایگیشان، خانم بنت امیدوار میشود تا دخترهایش ازدواج کنند و سامان بگیرند.
جین، دختر بزرگ خانواده به آقای بینگلی علاقهمند میشود اما خواهر سرزنده و بانشاطش الیزابت، به خاطر تکبر و انزوای آقای دارسی از او متنفر است ولیکن با اینکه، الیزابت بنت، دختری عقلگرا از طبقه متوسط و حومهنشین و چارلز دارسی، مردی خوددار و مغرور از طبقه مرفه و شهرنشین است، این دو به تدریج به خصوصیات اخلاقی خوب هم پی میبرند و با افزایش شناخت و آگاهیشان از یکدیگر، خود نیز با تغییرات مثبت و خوب در بینش و شخصیتشان کاملتر میشوند و عشقی واقعی بین این دو ایجاد میشود، و در این بین اتفاقاتی رخ میدهد که جین و آقای بینگلی از هم دور میشوند و…
خلاصه ای از کتاب رمان غرور و تعصب
آقا و خانم بنت پنج دختر دارند.
جین و الیزابت بزرگتر از سه خواهر دیگر هستند و البته باوقارتر و سنگینتر.
دو خواهر کوچکتر بسیار سبکسر هستند و مایه خجالت دو خواهر بزرگشان.
دختر وسط (مری) تنها دختر نازیبای خانواده است بنابراین به یادگیری ساز زدن و کمالات پرداخته. چندی است که در همسایگیشان در قصری به نام «ندرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» ساکن شده که بسیار بامحبت و خوشچهره است.
کتاب غرور و تعصب اثر جین اوستین
خانم بنت میکوشد تا هرطور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی عمومی روستا، خانوادهٔ بنت نیز حضور دارند. آقای دارسی، دوست صمیمی چارلز بینگلی هم در آن جشن شرکت کردهاست.
کتاب غرور و تعصب اثر جین اوستین
او صاحب قصری به نام پمبرلی است و مردی بسیار ثروتمند و خوش قیافه است، ولی رفتاری بسیار متکبرانه و پرغرور دارد. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا میشود و ارتباط عاشقانهای بین آن دو شکل میگیرد.
پس از آن مراسم، همه از خودبزرگبینی و بدخلقی دارسی صحبت میکنند؛ مخصوصا الیزابت از رفتار او بسیار متنفر شدهاست چون دارسی، بدون اینکه بداند الیزابت حرفهایش را می شنود، به زیبایی او توهین کرد و نپذیرفت با او برقصد.
از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزادهٔ آقای بنت و وارث خانوادهٔ آنها، قصد دارد تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. او نخست جین را برمیگزیند، ولی وقتی میفهمد جین احتمالا با بینگلی نامزد میکند به فکر الیزابت میافتد.
خانم بنت هم با این پیوند موافق است؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آنها به غریبهها نمیرسد. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد میکند و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده میگیرد. کشیش کالینز وقتی میبیند که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بیمیل است متوجه دوست صمیمی الیزابت، شارلوت شده و سرانجام با او عروسی میکند.
در همین روزها الیزابت با آقای «ویکهام»، یکی از افسران هنگ نظامی که به تازگی در نزدیکی شهر ساکن شده آشنا میشود. ویکهام جوانی خوشقیافه و بسیار خوشبرخورد است. او خود را برادرخواندهٔ دارسی معرفی میکند و از دارسی به بدی یاد میکند و میگوید که او مردی بدطینت است.
الیزابت با شنیدن این حرفها بیشتر از دارسی متنفر میشود و تلاش میکند تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیرنظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد. پس از چندی، خانوادهٔ آقای بینگلی بهطور ناگهانی ندرفیلد را ترک کرده و به لندن میروند.
کتاب غرور و تعصب اثر جین اوستین
این سفر را خواهر بینگلی طراحی کردهاست. او عاشق دارسی است و با این حیلهٔ زنانه میخواهد بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقهمند شود تا بدینگونه دارسی را ازآن خود کند.
جین و الیزابت از این موضوع باخبر میشوند. الیزابت در ذهنش دارسی را مقصر این جدایی میداند.زمانی میگذرد. از بینگلی و دارسی خبری نمیشود.
جین با دایی و زنداییاش به «خیابان گریس چرچ» در لندن میرود تا شاید روحیهٔ ازدسترفتهاش را بازیابد و خبری از بینگلی در لندن دریافت کند. پس از چندین هفته همچنان هیچ خبری از بینگلی نمیشود و او سراغی از جین نمیگیرد..... و ادامه داستان
کتاب غرور و تعصب اثر جین اوستین